English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4039 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Nothing can excuse such impoliteness. U هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
he has no excuse what U عذری ندارد
locus classicus U مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
CMIP U پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
thereis no end to it U انتهای برای ان نیست
It is beyond me. U برای من قابل درک نیست.
That won't work with me! U این رضایت بخش نیست برای من!
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U این رضایت بخش نیست برای من!
There are no tickets available for tonight . U بلیط برای امشب موجود نیست
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
users U بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
unmount U برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
user U بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
blind carbon copy U در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
proprietary file format U روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
blind copy receipt U در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
low end U سخت افزار یا نرم افزاری که قدرت منه نیست یا برای مبتدیان طراحی شده است
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
it is not t. U برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
cyphers U مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher U مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers U مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
wimps U نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
NetBEUI U گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
wimp U نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
formats U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
unquestioned U پذیرفته
taken U پذیرفته
agreed to U پذیرفته
received U پذیرفته
accepted U پذیرفته
avowed U پذیرفته
adopted U پذیرفته
agreed U پذیرفته
admitted U پذیرفته شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
authorized <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
agreed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
to go down U پذیرفته شدن
his was granted U دعایش پذیرفته شد
to pass muster U پذیرفته شدن
he was received to membership U بعضویت پذیرفته شد
administrative acceptees U پرسنل پذیرفته شده
persona non grata U شخص پذیرفته نشده
inductee U استخدامی پذیرفته شده
accepted barbarism U غلط مشهور یا پذیرفته
slav declined U اسلاو پذیرفته نشده
acceptably U چنانچه پذیرفته شود
slav accepted U اسلاو پذیرفته شده
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
queen's gambit accepted U گامبی وزیر پذیرفته شده
to be called at the bar U به سمت وکالت پذیرفته شدن
queen's gambit declined U گامبی وزیر پذیرفته نشده
king's gambit declined U گامبی شاه پذیرفته نشده
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
idled U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
asylee U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
inurbanity U بی ادبی
belletristic U ادبی
clownishness U بی ادبی
churlishness U بی ادبی
indecorousness U بی ادبی
impoliteness U بی ادبی
discourtesy U بی ادبی
irreverence U بی ادبی
literary U ادبی
literay U ادبی
lowliness U بی ادبی
misbehaciour U بی ادبی
margins U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
criticisms U نقد ادبی
apologias U پوزش ادبی
pirates U دزد ادبی
figure of speech U صنایع ادبی
plagiary U دزدی ادبی
anthologies U گلچین ادبی
anthology U گلچین ادبی
imagery U تشبیه ادبی
pirate U دزد ادبی
criticism U نقد ادبی
stylistic U ادبی ادیبانه
moral theology U لاهوت ادبی
analecta U گلچین ادبی
analecta U قطعات ادبی
analects U گلچین ادبی
garlands U گلچین ادبی
garland U گلچین ادبی
pirated U دزد ادبی
locus U مثال ادبی
pirating U دزد ادبی
apologia U پوزش ادبی
plagiarizer U دزد ادبی
florilegium U گلچین ادبی
plagiarism U دزدی ادبی
literarily U بطور ادبی
plagiarist U سارق ادبی
skits U هجو ادبی
misbehave U بی ادبی کردن
misbehaved U بی ادبی کردن
misbehaves U بی ادبی کردن
misbehaving U بی ادبی کردن
skit U هجو ادبی
reviewer U منقد ادبی
reviewers U منقد ادبی
cribbing U دزدی ادبی
miscellanea U جنگ ادبی
piracy U دزدی ادبی
literary property U حق مالکیت ادبی
to misbehave oneself U بی ادبی کردن
gobbets U گلچین ادبی
gobbet U گلچین ادبی
cribs U دزدی ادبی
cribbed U دزدی ادبی
crib U دزدی ادبی
literal interpretation U تفسیر ادبی
non matriculated U دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
alekhine's variation U واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
analects U قطعات ادبی منتخبات
architectonics U ساختمان اثر ادبی
bluestockings U دارای ذوق ادبی
pirated U دزدی ادبی کردن
locus classicus U عبارت نمونه ادبی
bluestocking U دارای ذوق ادبی
didactic U یاد دهنده ادبی
pirate U دزدی ادبی کردن
pirates U دزدی ادبی کردن
textual critic U نقدگر متون ادبی
textual critic U نقد ادبی متون
stylist U از نظر سبک ادبی
stylists U از نظر سبک ادبی
dialogue U مکالمات ادبی و دراماتیک
pieces U قطعه ادبی یاموسیقی
dialogues U مکالمات ادبی و دراماتیک
chef d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
piece U قطعه ادبی یاموسیقی
He is courteous ( respectful ). U آدم با ادبی است
textual critic U ناقد ادبی منقد
criticizing U نقد ادبی کردن
criticizes U نقد ادبی کردن
criticising U نقد ادبی کردن
criticize U نقد ادبی کردن
pirating U دزدی ادبی کردن
criticises U نقد ادبی کردن
criticised U نقد ادبی کردن
criticized U نقد ادبی کردن
chef-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
chefs-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com